سرگرمی
همانطور که در مقالهی قبلی نیز گفته شده، پلتفرم یاهو(Yahoo) کار خود را به عنوان یک سرگرمی آغاز کرد. جری یانگ(Jerry Yang) و دیوید فیلو(David Filo) دانشجویان دکترا در دانشگاه استندفورد(سال ۱۹۹۴) بودند که به عنوان سرگرمی در اوایل آغاز کار وب، لینک سایتهای جدید را جمعآوری و به فهرست خود اضافه میکردند. پس از به وجود آمدن اولین مرورگر اینترنت جهان با نام موزائیک(Mosaic) این دو دانشجو به شدت غرق دنیای اینترنت شدند.
در آن زمان، تعداد وبسایتهای موجود زیاد نبود و شما میتوانستید با صرف چند ساعت تمام وبسایتهای موجود در فضای اینترنت را بازدید کنید، این درحالی بود که هر روز چندین مورد جدید به این وبسایتها افزوده میشد. هدف جری و دیوید پیدا کردن بهترین وبسایتهای فعال، مرتبسازی آنها بر اساس طبقهبندیهای خاص و گنجاندن آنها در یک لیست قابل دسترسی بود. با گذر زمان فهرست وبسایت عمومی آنها در بین اولین کاربران اینترنت به محبوبیت بالایی رسید و تقریبا همه از آن استفاده میکردند.
به نوعی نسخهی اولیهی «یاهو» بیشتر یک «لیست مشهور» بود تا یک کمپانی بزرگی مرتبط با فناوری، اما جمع کردن وبسایتهای پراکنده بر روی وب، ارزش فوقالعادهای به این پلتفرم بخشید و باعث شد که نهایتا آنها به اولین منفعت تکاندهندهی فضای اینترنت آن زمان تبدیل شوند.
ویتالیک و آغاز اتریوم
به همین ترتیب، آقای ویتالیک بوترین(Vitalik Buterin) یکی از بنیانگذاران و دانشمندان ارشد پروژهی رمزارزی اتریوم(ethereum) نیز به عنوان سرگرمی ابتدا کار خود را با ارسال پستهای اینترنتی بر روی فروم و انجمن بیتکوین شروع کرد. در آن زمان ویتالیک در ازای انتشار هر پست ۵ واحد بیتکوین(معادل تقریبی ۴ دلار) پول دریافت میکرد.
صنعت رمزارزی برای او سریعا به یک وسواس تبدیل شد، و تا زمانی که فروم بیتکوین به دلیل عدم توجه و فقدان کاربر بسته شد، وی به کار خود ادامه داد و مقالات مختلفی برای آنها مینوشت.
ویتالیک بوترین پس از مدتی مجلهی Bitcoin Magazine را راهاندازی کرد و به عنوان نویسندهی ارشد در آن مشغول به کار شد. در همین مسیر بود که ویتالیک به این ایده رسید که باید از موارد استفادهی مالی بیتکوین فراتر رفته و نقشهی راه(WhitePaper) یک سیستم جدید با نام اتریوم را در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد.
محققان دانشگاهی
در اغلب موارد پروژههای تحقیقاتی در دانشگاهها در مقایسه با فناوریهای موجود در بازار به راهحلهای پیشگام و تغییر دهندهی وضعیت تبدیل میشوند. به عنوان مثال در سال ۱۹۹۵ آقای لری پیج(Larry Page) و سرجی برین(Larry Page) بنیانگذاران گوگل، در دانشگاه با یکدیگر ملاقات کردند. در آن زمان این دو دانشجو به دنبال یافتن موضوعی برای پایاننامهی خود بودند.
آنها به این نتیجه رسیدند که وب بر اساس پیوندهایی ساخته شده است که یک صفحه را به صفحهی دیگری مرتبط میکند. با الهام از دنیای آکادمیک و دانشگاهی، که در آن اغلب میتوان در مقالات تحقیقاتی با استناد به سایر مقالات دانشگاهی معتبر و تایید شده استدلالهای خودتان را ایجاد کنید، متوجه شدند که میتوان اهمیت یک مقاله را براساس تعداد استنادها و نقل قولهای درود آن رتبهبندی کرد.
برعکس این موضوع نیز صادق است، در صورتی که یک مقالهی در دیگر تحقیقات بیشتر مورد توجه و استناد قرار گرفته باشد، از اعتبار و اهمیت بالاتری برخوردار خواهد بود.
گوگل پیشتاز میشود
لری و سرجی نیز بر همین اساس قدرتمندترین سیستم جستجوی خود را ایجاد کردند که براساس نظر مردم در رابطه با هر صفحهی وب، آن صفحات را رتبهبندی میکرد. این سیستم جدید توانست در مدت کوتاهی از تمام موتویهای جستجوی معتبر آن زمان از جمله Yahoo، Excite، Lycos و AltaVista نیز پیشی بگیرد.
آنها سعی داشتند تا مشکلات جالبی را حال کنند، و در نهایت به ایدههای قانع کنندهای دست یافتند. در فضای بلاکچینی نیز مثالهایی وجود دارد که از فضای دانشگاهی به وجود آمدهاند، در این میان میتوان از شرکت بلاکچینی Algorand که از دانشگاه MIT، پروژهی The Oasis Team از دانشگاه کالیفرنیا، پروژهی Thunder Core و دیگر مثالهای مشابه نام برد.
کانالهای هک
مشخص شد که بسیاری از ایدههای موفقیتآمیز از دل انجمنهای مرتبط با فناوری به وجود آمده است، انجمنهایی که در حال تبادل نرمافزارهای هک و اشتراکگذاری ایدههای جدید بودهاند. مثلا بین سالهای ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ آقای شاون فننینگ(Shawn Fanning) خالق کمپانی Napster که اولین سرویس اینترنتی اشتراکگذاری فایلهای موسیقی به صورت نقطه به نقطه(Peer To peer) را ایجاد کرد، دعوت شد تا در یک کانال خصوصی IRC با نام w00w00 حضور به عمل آورد. کانال w00w00 در واقع یک مکان مقالات آنلاین بر جمعی از هکرهای جوان بود. اعضای w00w00 اغلب نوجوانانی بودند که در آن زمان به معاملهی نرمافزارهای هک میپرداختند و بعدا دهها شرکت فناوری، از WhatsApp تا شبکهی Arbor را به وجود آوردند.
بلاکچین هم به همین شکل کار خود را شروع کرد. در سال ۲۰۰۸ شخصی تحت نام ساتوشی ناکاموتو(Satoshi Nakamoto) یک مقالهی دانشگاهی را به لیست پستی رمزنگاری ارسال کرد. در این مقاله نوعی پول نقد دیجیتال با نام بیتکوین(BTC) معرفی شده بود.
برای نمونهای دیگر میتواند به سال ۲۰۱۶ اشاره کرد، که یک خالق ناشناس با نام تام الوین جدوسور(Tom Elvis Jedusor اسم شخصیت منفی سری فیلمهای هریپاتر) وارد یک کانال IRC تحقیقاتی مرتبط با بیتکوین شد و سندی را با عنوان Mimblewimble رها کرد. در این سند رویکردهای کاملا متفاوتی نسبت به بلاکچین ارائه شده بود، که نهایتا منجر به ایجاد پروژههای Grin و Beam شد.
کارمندان سابق شرکتهای موفق
در طول انقلاب بلاکچین، کارمندان اصلی پیپل(PayPal) به دنبال ساخت موفقترین کمپانیهای جهان و شرکتهای سرمایهگذاری بودند. در این میان میتوان به اسامی نام آشنایی همچون ایلان ماسک(Elon Musk) بنیانگذار شرکت خودروسازی تسلا(Tesla)، جرمی استاپلمن(Jeremy Stoppelman) با کمپانی Yelp، مکس لوچین(Max Levchin) با Slide و سایر افرادی که در پیپل حضور داشتهاند و اکنون در زمینهی تامین بودجه و یا مشارکت در توسعهی بسیاری از شرکتهای محبوب مثل LinkedIn، YouTube، Yammer، Palantir و Square اشاره کرد.
بنابراین اغلب افرادی که امروز در دنیای فناوری شناخته شده هستند و Silicon Valley را اداره میکنند، با لغب «مافیای پیپل» توصیف میشوند
به همین ترتیب در دنیای رمزارز و صنعت بلاکچین نیز کارمندان سال Coinbase، برخی از پروژههای رمزارزی مهم و شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ امروزی از جمله پروژهی رمزارزی Litecoin، dYdX، Dharma، شرکت سرمایهگذاری Polychain Capital و شرکت Scalar Capital را به وجود آوردند.
شرکتهایی که توسط اعضای پروژهی اتریوم شکل گرفتند
در این میان میتوان به یکی دیگر از بنیانگذاران اتریوم نیز اشاره کرد، افراد بزرگی که باعث به وجود آمدن پروژههای محبوبی در بلاکچین شدند. به عنوان مثال میتوان به جوزف لوبین(Joseph Lubin) بنیانگذار ConsenSys، چارلز هاسکینسون(Charles Hoskinson) بنیانگذار پروژهی رمزارزی Cardano و مواردی از این دست اشاره کرد.
اولین کارمندان شرکتهای موفق در زمینهی فناوری معمولا نسبت به مابقی افراد موفقتر بوده و محسنات بیشتری را برای خودشان به وجود آوردهاند، زیرا این کارمندان با حضور در استارتآپهای نوظهور تجربیات مناسبی به دست آوردهاند، در این شبکههای صنعتی جدید حضور قوی داشتهاند و همچنین پتانسیل مدلهای کسب و کار در یک صنعت در حال ظهور را به چشم دیدهاند.
بخش سوم: چالشهایی که در اولین روزهای فعالیت فناوریهای جدید پدیدار میشوند