بخش سوم: چالشهایی که در اولین روزهای فعالیت فناوریهای جدید پدیدار میشوند
ظهور مفاهیم جدید
فناوریهای جدید پتانسیل ایجاد مفاهیم جدید و مدلهای کسب و کار جدید را دارند، درحالیکه به بازارهای جدید هم امکان شکوفایی میدهند. به عنوان مثال اینترنت امکان ظهور مفهوم جدید «انتخاب نامحدود» را به ما نشان داد(به عنوان مثال یک کتابفروشی آنلاین که میتوانید در آن تمام کتابهای موجود در سراسر جهان را جستجو و خریداری کنید)، و یا مفهوم «رضایت لحظهای»(مثل پلتفرم Netflix). اینترنت باعث شد که این مدلهای جدید امکانپذیر باشند، و کمپانیهایی همچون آمازون و Netflix متوجه شدند که انتظارات مصرفکنندگان نیز در حال تغییر است و برای جلب رضایت این خواستههای جدید، بر روی تغییر مدل کسب و کار خود تمرکز کردند.
برخی دیگر از مفاهیم نوظهور که به واسطهی انقلاب اینترنت به وجود آمدهاند عبارتند از موتورهای جستجو، اطلاعات لحظهای، پیامرسانی فوری، رسانههای اجتماعی، تبلیغات دیجیتال و حتی استریم و پخش زنده. گرچه ما امروزه از این مفاهیم به صورت روزمره استفاده میکنیم، اما آنها کار خود را ابتدا به عنوان یک ایده شروع کرده و برای اینکه بتوانند کاربردهای خود را اثبات کنند، به زمان و بررسیهای بیشتری نیاز داشتند.
به عنوان مثال در روزهای اولیه حضور اینترنت، جف بزوس(Jeff Bezos) ابتدا ایدهی «فروشگاه همهچیز» را در ذهن داشت اما این ایده بسیار گران قیمت بود، بنابراین فروشگاه وی کار خود را با تمرکز بر فروش کتاب آغاز کرد تا به مدل کسب و کار «تجارت الکترونیکی» اعتبار ببخشد. این تصمیم به این جهت گرفته شده که کتاب شباهت زیادی به «کالا» اصلی دارد، بنابراین خریدار میدانست که قرار است چه چیزی را دریافت کند. زمانی که جف بزوس توانست به واسطهی کتاب اثبات کند که تجارت الکترونیکی میتواند یک الگوی تجاری موفق باشد، فروشگاه آمازون سریعا قسمتهای مختلف خود را گسترش داد و به یکی از بزرگترین فروشگاههای جهان تبدیل شد.
در فضای بلاکچین نیز یکی از مفاهیم جذاب جدید که با معرفی بازی CryptoKitties به وجود آمد، مفهوم «کمبود دیجیتال» بود. این مفهوم به شما امکان میداد که در بلاکچین مالک یک گربهی دیجیتال باشید.
در اختیار داشتن مالکیت کامل یک دارایی دیجیتال تا پیش از ظهور فناوری بلاکچین اصلا وجود نداشت، به همین دلیل صنعت سرگرمی سنتی مجبور بوده طی ۳۰ سال گذشته تا به امروز مدل تجاری متفاوتی را به اختیار بگیرد.
در دوران پیش از ظهور اینترنت، صنعت سرگرمی مدل تجاری خاص خود را داشت که شدیدا بر روی فروش محصولات فیزیکی همچون سیدیها، نوارهای کاست و اسباببازی متمرکز بود.
با ظهور اینترنت انواع جدیدی از فایل همچون MP3 و MP4، پروتکلهای نقطه به نقطه(در سال 1999) و دزدی آثار نیز شروع به شکوفایی کردند و فایلها نیز به صورت رایگان و آنلاین در دسترس بودند.
عدم وجود حفاظت از حق چاپ و نشر و همچنین فقدان مفهوم مالکیت فایل باعث شد که صنعت سرگرمی به سمت یک مدل تجاری تجربی که امروز با آن آشنایی داریم سوق داده شود، مدلهای تجاری همچون کلوپهای کرایهی فیلم، وبسایتهایی همچون Netflix و Spotify.
اگر فناوری بلاکچین ۱۰ سال قبل به وجود آمده بود شاید روشی که ما امروزه از رسانه استفاده میکنیم نیز تغییر میکرد. برخی دیگر از مفاهیم جدید که همراه با فناوری بلاکچین ظهور کردند عبارتند از تغییر ناپذیری، نهایی بودن، رمزارزها، توکنهای کاربردی، توکن انتخابی ثبت شده یا TCR، سیستمهای غیرمتمرکز یا DeFi، و مفهوم سازمان خودمختار غیرمتمرکز یا DAO.
در حال حاضر این مفاهیم توسط بسیاری از پروژههای جدید در حال بررسی و استفاده است و برای اعتبار سنجی آنها در جهان واقعی، همچنان به زمان نیاز دارند.
روشهای جدید ارزیابی
قابلیت اجرایی شدن مدلهای تجاری جدید همیشه هم از اول کار مشخص و واضح نیست. در طول روزهای اولیهی ظهور اینترنت، بسیاری از شرکتهای بزرگ کار خود را با مدل تجاری Paywall آغاز کردند و پس از مدتی به تدریج به سمت مدل کسب و کار تبلیغاتی حرکت کردند، زیرا ثابت شده بود این مدل پاسخگوی نیازهای آنهاست.
مدل تجاری تبلیغات دیجیتال توسط شرکت Wired کشف شد و به محبوبیت رسید. در سال 1994، این کمپانی تبلیغات سنتی که در مجلهها و روزنامهها منتشر میشد را به مدل جدید تبلیغ در مجلات آنلاین(Hotwired) تغییر داد، روشی که پیش از آنها، هیچکس تحت وب آن را امتحان نکرده بود.
جالب اینجاست که در دورهی اول حضور وب، تنها چند وبسایت وجود داشت، بنابراین مردم از کلیک بر روی آگهیهای تبلیغاتی آنلاین و رفتن به صفحات جدید لذت میبردند. زمانی که این مدل تجاری توانست اثبات کند که با درآمد و سودآوی زیادی همراه است، شرکتهای زیادی از این روش پیروی کردند، به ویژه موتورهای جستجوی نوظهور آن زمان مانند یاهو(Yahoo)، که در تلاش بود تا یک مدل جدید کسب و کار جهت کسب درآمد پیدا کند.
طی ۲۵ سال، بازار تبلیغات دیجیتال اکنون رشد کرده و به ارزش ۲۷۰ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۸ رسیده است.
در فضای رمزارز هم ما شاهد حضور مدلهای تجاری جالبی بودهایم که با توکنهای اقتصادی گره خوردهاند. به عنوان مثال توسعهدهندگان پروتکل و توکنهای ابزاری میتوانند با نگهداری بخشی از توکنهای صادر شدهی خودشان، باعث ایجاد ارزش شوند.
پس از آن هم میزان درآمد به عواملی همچون تورم قیمت توکنها بر اساس میزان پذیرش، میزان تقاضا و حدس و گمانهزنی بازار بستگی دارد. گرچه این مدل تجاری از منظر غیرمتمرکز منطقی به نظر میرسد، روشی که در آن نیاز به حضور شخص ثالث از بین رفته و یا در سیستم به حداقل خودش میرسد، اما خطرات پذیرفته شده توسط اینگونه پروژهها غالبا بسیار بالاست زیرا موفقیت آنها صرفا به موفقیت توکنهایی که صادر کردهاند بستگی دارد؛ در حالیکه امکان تغییر اساسی در مدل کسب و کار پس از عرضهی آنها وجود ندارد.
یکی دیگر از مدلهای کسب و کاری جدید شامل نمونهای است که توسط صرافی رمزارز Fcoin به وجود آمده است. در این مدل جدید سعی شده به جای دریافت کارمزد از کاربران(همانند آنچه در دیگر صرافیهای رمزارزی شاهد آن هستیم) مشکل نقدینگی این صرافی به وسیلهی اهدای توکن به کاربران حل شود(مدل تجاری «مبادله همان ماینینگ» است). به طول کلی، ما از دیدن توکنهای جدید و مدلهای تجاری در فضای رمزارزی بسیار خوشحال خواهیم شد.
برای ارزیابی قیمت رمزارزها، ما شاهد ابداع روشهای جدید ارزیابی همچون نسبت ارزش شبکه به مبادلات(NVT) بودهایم، روشی که ارزش دلار تراکنشهای دارایی رمزارزی را اندازهگیری کرده و نسبت به ارزش شبکه آن را ارزیابی میکند(روشی که توسط ویلی وو و کریس برنیسک به محبوبیت رسید)، و یا تجزیه و تحلیل UTXO که بازده ناپایدار از تراکنشهای بیتکوین را به قیمت این رمزارز در طول زمان میسنجد. هر دو روش ذکر شده راه جالبی برای ارائهی یک چهارچوب جدید برای توضیح ارزش بیتکوین طی چرخهی نزولی و صعودی بازار هستند.
با این حال، سوالات زیادی در مورد اینکه چه راهی برای ارزیابی ارزش پروتکل توکنهای وجود دارد، همچنان باقی میماند. آیا ارزشگذاری آنها باید براساس تعداد نرمافزارهای غیرمتمرکز(dApp) ساخته شده بر روی بلاکچین آنها باشد و یا بر پایهی پایگاه کاربری آنها؟ و یا باید براساس کل منابع محاسباتی که آنها ارائه میدهند(به عنوان مثال کارمزد Gas که شبکهی اتریوم که به عنوان قدرت محاسباتی ارائه توسط ماینرها ارائه شده، و یا قدرت ذخیرهسازی ارائه شده توسط پروژهی FileCoin)؟
به طور کلی، همانطور که ما هنوز در چرخهی اولیهی انقلاب بلاکچین حضور داریم، هنوز هیچ چهارچوب استانداردی برای ارزیابی ارزش بلاکچینها، نرمافزارهای غیرمتمرکز و خود رمزارزها وجود ندارد.
زمانبندی
با نگاهی به عقب و اینکه چطور نرمافزارهای بزرگی از عصر اینترنت ظهور کردند، پیشگامان صنعت فناوریهای جدید به ندرت مواردی هستند که میتوانند برای تسلط بر این صنعت به اندازهی کافی به کار خود ادامه دهند.
در اغلب موارد، موارد مشابه و کپی پیشگامان فناوری روزهای اول اینترنت هستند که امروز ما با آنها سروکار داریم، به عنوان مثال در زمینهی موتورهای جستجو امروزه گوگل(Google) توانسته جای یاهو و AltaVista را بگیرد، از نظر شبکههای اجتماعی شرکت فیسبوک توانسته جای Friendster و MySpace را بگیرد.
بنابراین، در دنیای تکنولوژی موفقیت نهایی یک ایده به شدت به زمانبندی آن بستگی دارد. چیزی که به موفقیت اولین مرورگر جهان یعنی Mosaic منجر شد، این بود که این نرمافزار یک حرکت زودهنگام در فضای اینترنت بود. در اوایل دههی ۸۰ میلادی، تنها چهار دانشگاه بزرگ توانستند به اندازهی کافی برای ساخت ابررایانهها(در آن زمان چیزی در حدود ۲۵ میلیون دلار هزینه داشت) بودجهی دولتی دریافت کنند، و آنها در حال توسعهی NSFNET(شبکهی ملی بنیاد علوم) و اساسا اینترنت بودند.
رایانههای سریع NCSA و ارتباطات اینترنتی به مارک آندرسن(Marc Andreessen) و دیگر دانشجویانی که در حال انجام تحقیقات بودند اجازه داد تا درست قبل از شروع موج فراگیری وب، به آن دسترسی داشته باشند.
حتی ایدههای بزرگی که به نظر میرسد میتوانند رویداد بزرگ بعدی جهان باشند هم میتوانند در زمان عملی کردن وعدههای خود با شکست مواجه شوند، زیرا فناوری زیرساختی آنها هنوز به اندازهی کافی بالغ نشده که از پذیرش و قابلیتهای کاربردی آنها پشتیبانی کند.
به عنوان مثال، استریم و پخش زندهی رسانه یک ایدهی محبوب در روزهای اولیهی ظهور اینترنت بود، ایدهی که باعث موفقیت پلتفرم Broadcast.com شد، یک شرکت رادیو اینترنتی که توسط مارک کوبان و در سال 1995 راهاندازی شد. این درحالیست که دیگر شرکتهای رقیب که سعی داشتند خدمات مشابه ولی در زمینهی ویدئو و رسانهی تصویری را به مشتریان ارائه کنند، به شدت شکست خوردند.
با این وجود پلتفرم YouTube که در سال ۲۰۰۴ راهاندازی شد، اکنون به یکی از بزرگترین و موفقترین پلتفرمهای مرتبط با رسانهی تصویری تبدیل شده است، چراکه این مدل تجاری به توسعهی اینترنت پرسرعت، به همراه پذیرش تلفنهای همراه مجهز به دوربین و همچنین درسهایی از نقض حق چاپ و نشر از شکستهای شرکت Napster(اولین سرویس اشتراکگذاری فایل نقطه به نقطه که به دلیل نقض حقوق کپیرایت تعطیل شد) نیاز داشت.
فیسبوک هم در زمان مناسب پذیرش عمومی تلفنهای هوشمند کار خود را شروع کرد، دقیقا زمانی که میتوانست تجربهی شخصی و صمیمیتری از اینترنت را در هر لحظه برای کاربران فراهم کند.
حالا به این فکر کنید که اگر انقلاب تلفنهای هوشمند توسط آیفون به وجود نمیآمد، پلتفرمهای محبوبی همچون اینستاگرام، Snapchat، توییتر و Uber چه میشدند؟ این انقلاب پیشرفته در واقع همان عنصر پیشرانی بود که برای مصرفکنندگان رسانههای اجتماعی و تولید به آن نیاز داشتیم.
برخی ادعا میکنند که رسانههای اجتماعی به دلیل همزمانی به پذیرش گستردهی تلفنهای هوشمند و اینکه هردو در یک لحظهی مناسب یکدیگر را کامل کردهاند، توانستهاند به جریان اصلی راه یابند.
در فضای بلاکچین، پذیرش عمومی نرمافزارهای غیرمتمرکز شدیدا به بلوغ فناوری و زیرساختهایی که ادامهی کار و مقیاسپذیری برخی موارد کاربردی را ممکن میسازند، بستگی دارد. برخی ایدهها میتوانند طی چند سال آینده عملی و کاربردی باشند، درحالیکه برخی دیگر میتوانند ۵ تا ۱۰ سال زمان نیاز داشته باشند.
در نهایت، باید گفت که فناوریهای نوظهور اجازه میدهند تا مفاهیم جدید و مدلهای کسب و کار جدید به وجود آید. البته بسیار مهم است که این مدلها و مفاهیم از زوایای جدید مورد ارزیابی قرار بگیرند، زیرا این امکان وجود دارد که روشهای قبلی اصلا کاربردی نباشند. بسیاری از این مفاهیم نوظهور برای تایید اعتبار به زمان نیاز دارند و پذیرش آنها نیز به شدت با زمانبندی درست توام شده است.
بخش آخر: آیا هنوز در سال ۱۹۴۴ قرار داریم؟ در مرحلهی بعد انتظار چه چیزی را داشته باشیم؟